اردی بهشت

بسم الله


ساختن رویا

تبدیل رویا به تصویر!

تبدیل موهومات مغزی به کلمات نه چندان قابل فهم!


و دیگر هیچ!

آخرین مطالب

  • ۱۹ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۱ غم

بسم الله




شب های رمضان ، یک جوری است آدم دوست دارد بیدار باشد تا صبح ... بگذرد به خواندن و نوشتن....

حال رمضان ها مثل حال زیارت است...

وقت هایی که ادم بی دغدغه بعد از نماز ، توی صف جماعت صحن جامع رضوی ، می نشیند ، و تسبیح می گوید... و هر چیزی را هست ، با همه وجودش جذب می کند....


یا موقعی که ادم سبک بال ، توی صحن ها ، سر به هوا ، راه می رود... راه رفتنش هم بیشتر شبیه پرواز است... نه اگر درست تر بخواهم بگویم راه رفتنی که اصطکاک ندارد! :) 


خانه امام رضا، عین خانه ی پدری همه ما ایرانی هاست....که تویش بزرگ شدیم و قد کشیدیم... نان و نمکش را خوردیم

ادم مشهد که می رود انگار به خانه اش برگشته.... انگار اصلا همه دغدغه های دنیا تمام شده... به قرار رسیده ... 

می شود حواست را جمع کنی روی یک موضوع...


ماه رمضان هم عین همین است....

فقط ما انگار عادت کردیم همیشه بر خلاف نفع خودمان کار کنیم... انقدر مشغله بیخود دور خودمان جمع می کنیم...

ارزویم این بوده همیشه که رمضان برایم ماه کار نباشد... 

حواسم را به یک چیز جمع کنم.... 

تسبیح تربت را بعد از نماز ها توی دستم فشار بدهم....

و به اسمان نگاه کنم.... 

و بقیه اش فقط او باشد....



بانوی اردیبهشتی
۲۰ تیر ۹۲ ، ۰۰:۲۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله




از ان طرح هایی که عمیقا دوست داشتم خالقش خودم باشم!!





منبع استودیوی طراحی نقش

بانوی اردیبهشتی
۱۷ تیر ۹۲ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله




یک چیز هایی هست که به ذات ادم بستگی دارد! 

فکر می کنم برای اینکه بتوانم کاری را خوب انجام بدهم باید ،احساس کنم که برای آن کار ساخته شده ام ، علاوه بر 

اینکه مطمئن شوم دارم حداکثر توانم را استفاده میکنم...

یک بیماری ای که دارم این است که اگر حس کنم قسمتی از استعدادم استفاده نشده مانده ، ناراحت می شوم. 

اصلا و ابدا مدعی این نیستم که در کارهایی که کرده ام همه ی استعداد و توانم را استفاده کرده ام. اما ادعا می کنم تصمیم گیری هایم معمولا در راستای استفاده حداکثری برنامه ریزی می شده است...یا حداقل توی چشم انداز ۱۰ ساله ام جایی برای ش در نظر گرفته ام...


همه ی این روضه های به ظاهر بی ربط را خواندم که بگویم احساس می کنم بدرد کار توی مقطع دبیرستان نمی خورم! 

:| 



بانوی اردیبهشتی
۱۶ تیر ۹۲ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله



همیشه تعجب می کردم از ادمهایی که هیچ کار خاصی توی زندگیشان نمی کردند و هرگز هم حوصله شان سر نمی رفت! یا اینکه از اول تا اخر زندگی، سال های متمادی را با یک کار تکراری سپری می کردند ولی هرگز احساس بدی هم نداشتند! 

حتی بعضا ادمهایی را میشناسم که اگر تنها فعالیتشان تلویزیون دیدن باشد ، بازهم احساس می کنند که به حد کفایت فعالیت کرده اند! :| 


همیشه توی وجود م یک چیزی وول می خورده و میخورد که هیچ وقت راضی نمی شود از هر کار یا هرمقدار مار! که همیشه توی ذهنم هزار تا کار نکرده هست که وقتی حساب می کنم عمر نوح به انجام دادنشان کفاف نمی دهد! :(


پ.ن: ترجیح می دهم در یک مدتی یک کار ۹۰ درصد وقتم را بگیرد تا اینکه ۹ تا کار باشد که هرکدام ۱۰ درصد را به خود اختصاص می دهند...



نوشتن یکی از کارهای جدی ای است که به آن فکر می کنم...

یک سری آدم هایی هم هستند که همواره و همیشه کلی چیز خوب و مفید و تحلیل و مقاله و نظر و از این دست! 

کلی هم طرفدار پیدا می کنند که برایشان تا بینهایت کف و سوت می زنند! 

دیدم خیلی هایشان را که زیاد خودساخته نبودند ؛ و لباس حرفهایی که می زدند به تنشان گشاد بود...کم کم کارشان یک جایی رسید که نوشته هایشان را با میزان شدت صدای کف و سوت مخاطب تنظیم می کردند...نه خط کش الهی!!!


گاهی آدم نیاز دارد برای خودش بنویسد ، حتی چرت و پرت بنویسد...هر آنچیزی که هست باشد...

این ، شاید کمک کند به اینکه خودمان را بشناسیم و حرفهایی که برای قلممان بزرگ است ننویسیم و بعد به مخاطب پسند نویسی و فریاد نویسی نیافتیم....

مراقب باشیم...



بانوی اردیبهشتی
۱۵ تیر ۹۲ ، ۲۱:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله..




بعضی وقت هاست

 آدم توی زندگی اش 

دلش 

یک اتفاق خوب می خواهد...


هر چقدر هم کوچک...


پ.ن : این کف مطالبات ما از خداست! :| 

بانوی اردیبهشتی
۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۸:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله




رفقا اسمس زده بودند برای مشهد ده روزه ی شب های قدر....

آدم چقدر باید حسرت نتوانستن هایش را بخورد.....


همیشه بالاخره یک دلیلی برای نتوانستن هست! 

یک موقع مسئولیت یک موقع کلاس یک موقع خانواده ....



خیال کن که غزالم.....

بیا و ضامن من شو

بیا که آتش صیاد

از زبانه بیافتد....

بانوی اردیبهشتی
۱۴ تیر ۹۲ ، ۲۳:۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله




یک زمانی هم بود

شب های شنبه...

ساعت ۱۰ که مختار پخش می کرد...

هوای کربلا می کردیم..،

هی پست می گذاشتیم هر جا که دستمان می رسید...،


حالا کلاه پهلوی ..




بی ربط نوشت: هوای یک شهر خلوت ...

بانوی اردیبهشتی
۱۴ تیر ۹۲ ، ۲۳:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




هر سال ماه رمضان که میرسد ، قطار سریال ها ی صداسیما هم از راه می رسند! 

دو سال است که حضرت صداسیما ابتکار می زند و خنده بازار ویژه ی ماه رمضان هم تولید می کند..

یادم نمی رود چقدر پارسال حرص خوردیم و دنبال نامه و استفتاء در حرمت بعضی آیتم های خنده بازار دویدیم...تا آخر ماه مبارک تمام شد! 


این سریال ها قطعا به ایجاد فضای معنوی در ماه رمضان کمک می کند! شک نکنید!

آدم یک کم که رسانه های طرف مقابل را بررسی می کند که چه کرده و می کنند از خودش خجالت می کشد بگوید این هم رسانه و فرهنگ ماست..،وقتی می بینی که چطور فرهنگ خاص غیر رحمانی و شیطانی بی آنکه بفهمیم در شئونات زندگی مان نفوذ کرده....و ما هنوز نتوانسته ایم برای فهم کردن روزه و ماه رمضان یک فیلم خوب بسازیم..



آدم اساسا زبانش قاصر می ماند!  :|



بانوی اردیبهشتی
۱۴ تیر ۹۲ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




ماهی ها نه گریه می کنند 

نه قهر 

و نه  اعتراض...

تنها که می شوند

قید دریا را می زنند..

و تمام مسیر رودخانه را

تا اولین قرار عاشقی شان

برعکس شنا می کنند....



بهرنگ قاسمی 

کپی نوشت از پلاس 



بانوی اردیبهشتی
۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۱:۴۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله






بزر‌‌‌‌‍‌‌گترین داشته ام 
توی زندگی
میم متصلی بود آخر اسمم...
که تو به من دادی...





بانوی اردیبهشتی
۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۳:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله





بعد از چشمانت..

زمین 

دومین کره ای است که حیات رویش جریان دارد...




پ.ن : کپی نوشت از پلاس 


خاس! نوشت: حفظ حیات را از من دریغ نکن....

بانوی اردیبهشتی
۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۳:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




کلاس که تمام می شد ، سریع می دویم بیرون.... باران می آمد..می پریدم توی اولین تاکسی ای که ترمز میزد...عجله داشتم همیشه....

.

.

.

قدم هایم را تند تند بر میداشتم.... موبایلم زنگ می خورد..حتما کاری پیش آمده بود باز..کم کم میدویدم... تنه ام میخورد به آدمها..سر راه هزار و یک چیز بود که باید می خریدم مثل همیشه..





لیست کارها و قرارهایم را چک می کردم...اسمس ها را دوباره وارسی کردم چندتایی جا افتاده بود....

فرداهم پر شد، مثل همیشه...




ساعت ۷ می شد...خیلی دیر شد برای خانه رفتن....مثل همیشه...


دستم توی دست تو بود....مثل همیشه..



گوشی ام را بی خیال بی خیال ته کیفم رها می کنم...و بی خیال تر توی پیاده رو پرسه می زنم...و فکر می کنم به کتابهایی که دوست دارم بخوانم...

کم کم چتر را هم از توی کیفم باید دربیاورم..



تازگی ها یک دستم را اضافه میاورم....

عادت ندارم ،انگار بی کار میماند..

باید یک جیب بخرم...بر خلاف همیشه...

بانوی اردیبهشتی
۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۲:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله




با عرض سلام و خسته نباشید خدمت خدا ! 

یک قراری گذاشته بودیم با هم...

۲۱ فروردین ماه همین امسال

من به وعده ام وفا کردم...

تو که بدقولی نمی کنی! حتما بازهم مشکل من بودم! 

:| 

اصلا همیشه من مشکل دارم .... 

خدایا من خنگم! 

دیگر نشانه و کنایه فهمی از سن من گذشته! 

یک جوری حرف بزن مثل وقتی که آدم میخواهد یک مساله ی کوانتومی را برای یک ببعی توضیح بدهد! 

:(


این روزگار چشم ندارد...



خدایا ماه رمضان هم رسید...

کاش یک کاری می کردی ما هم با دل خوش  ماه ت را شروع کنیم..



تفاوت من و اصحاب کهف در این بود

که سکه های من از ابتدا رواج نداشت...


بانوی اردیبهشتی
۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۱:۴۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...



یک وقت هایی حس هایی است که به سراغ آدم میایند... گاهی هم کلمات بالای سر آدم شلوغ می کنند...

این گاه ها و این وقت ها...اگر نتوانی کلمات را  بنویسی شان... یا در را به روی احساست باز کنی، همینطور ول معطل روی هوا می مانند...

پیر می شوند و خاک می خورند...افسردگی می گیرند...

گریه می کنند...


حالا که تو نیستی..


اما برای اینکه کلماتم خاک نخورند و از غصه نمیرند برایت می نویسم...

یک روز که خودت آمدی ، همه شان را بخوان....


کاغذ ، خانه ی موقت کلمات است...

منتظر می مانند تا به آغوش مخاطبشان پرتاب شوند... 

بانوی اردیبهشتی
۱۱ تیر ۹۲ ، ۲۰:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله..




امشب سیستم را مرتب می کردم...

توی همه درایوها بودی....


با تو



نزدیک پنجاه گیگ خاطره دارم......



پ.ن : مخاطب خاس!!! :)

بانوی اردیبهشتی
۱۰ تیر ۹۲ ، ۲۳:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله




قطعا یکی از مدال !!! های خوشبختی به سینه کسی خواهد اویخت 

که همه ی فصول زندگی اش درست در زمان مناسب خودشان اتفاق بیافتد! 

یک نوع عدالت زمانی!!! 

وقتی یک فصل زندگی آدم ، در زمانی نامناسب قرار بگیرد ، محورهای فضا زمان زندگی ادمیزاد خمیده می شوند و در یک نقطه ممکن است سیاه چاله بوجود بیاید.....

 :(



بانوی اردیبهشتی
۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله




در شب یکی از روز های گرم تا بستان ، باران می بارد....

تو از حوالی فکر من رد شدی...


و ابر ها جمع شدند تو را نگاه کنند...

ازدحام جمعیتشان زیاد بود..

باران گرفت....

بانوی اردیبهشتی
۰۷ تیر ۹۲ ، ۰۱:۰۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




به تو که فکر می کنم 

مورچه ها دورم جمع می شوند.....





کپی نوشت از پلاس

بانوی اردیبهشتی
۰۷ تیر ۹۲ ، ۰۱:۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله





همیشه توی کارهای بچه های شریف ، یک اخلاقی می دیدم که قابل تحسین است جدا....

نمی دانم چقدر گذارتان به کارهایشان افتاده ...اما هر جا که ردپای بچه های شریف دیده شود و جو شان در کاری غالب باشد ، کاملا این روحیه مشهود است که سعی کردند بهترین کار ممکن که در توانایی شان بوده انجام بدهند...و معمولا هم کیفیت کارهایشان در حد بالا است.... 





پ.ن : چقدر دلم می سوزد به خاطر سوختن استعداد ها و ظرفیت! ها... صرفا چون بعضی ادمها که کاری دستشسان بود حوصله نداشتند یا اعتقاد نداشتند خودشان را به زحمت بیاندازند....

:(

بانوی اردیبهشتی
۰۶ تیر ۹۲ ، ۲۱:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




کاشکی خدا  می اومد می گفت : 

اهای روانی! 

دیووونه ام کردی! 

بیا اینم اونی که میخواستی!!!!

:|



کپی نوشت از پلاس ...

بانوی اردیبهشتی
۰۶ تیر ۹۲ ، ۲۱:۴۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله




اگه مداومتی که اخیرا بر کامنت گذاشتن روزانه توی  وبلاگ تو  پیدا کردم توی یک زمینه ی دیگه داشتم الان عاقبت به خیر شده بودم رفت بود!    



پ.ن : :))))))



بانوی اردیبهشتی
۰۴ تیر ۹۲ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله




یک عده هم هستند که تکلیفشان با خودشان معلوم نیست...


اونهایی که تا امروز منتظر   آتو جمع کردن از احمدی نژاد بودند و هی توی زندگی شخصی و گذشته ی این بنده خدا را می جوریدند! حالا امروز فریاد وا جمهوری اسلامی شان بلند است که نکنیم با روحانی اینکار را نکنید چه کار به زندگی شخصی مردم دارید!!! :/



این را می نویسم که در تاریخ ثبت شود 

یک عده هستند که تکلیفشان با خودشان هم معلوم نیست!!! 




بانوی اردیبهشتی
۰۴ تیر ۹۲ ، ۲۰:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...




اخلاق یعنی بروز خارجی هر آنچه با گوشت و پوست انسان عجین شده است! 

هر چقدر می گذرد بیشتر از شدت درستی و حکیمانه بودن این حرف حیرت میکنم...



برو کلاس اخلاق افرین!!! اما وقتی روح یک نفر حقیر باشد هیچ کلاس اخلاقی درستش نمی کند! :| 

نمیدانم دوای درد سینه تنگ و روح حقیر چیست..... 

 :/

بانوی اردیبهشتی
۰۴ تیر ۹۲ ، ۲۰:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




گاهی وقت ها زیاده از حد دلم برای سید مرتضای آوینی تنگ می شود و حسرت می خورم...


کاش بودی و می دیدی....

فکر کن بروی حوزه ی هنری بعد کلاس نقد فیلم ، تاریخ سینما ، مکتب شناسی ، تدوین، فیلمنامه یا از این دست باشد... بعد سیدمرتضی بیاید سر کلاس.. با همان جین آبی ....و خودکار توی جیب بغلش را دربیاورد و شروع کند درس دادن.... بعد آدم درجا غش کند!!! :)

هعیییی....

هنوز هم جای شما خالی است....

گاهی فکر می کنم اگر الان بودی راجع به سینما هنر فلسفه رسانه .... جنگ جنگ... چه می نوشتی...

هنوز دوست دارم نقد فیلم ها را از قلم تو بخوانم...و با زبان تو بت فلسفه ی هنر غرب را بشکنم. 

کاش بودی تا خیلی ها جرات نکنند خیلی حرف ها بزنند! 

هنوز آدمی به جسارت تو که قلمش از حکمت لبریز باشد ندیدم! 

چقدر امروز تو را کم دارد... کاش آوینی ها ساخته بودیم...

بیست سال می گذرد که تو نیستی. و ما اگر فرهنگ مهاجم غرب را دریافته بودیم ، فکری کرده بودیم تا به حال...

بیست سال دیگر هم خواهد گذشت.... 





پ.ن : چند وقت پیش با دوستی قدیمی که مدت ها ندیده بودمش ، حرف این شد که این روزها چه کار میکنی..گفتم با بچه ها آوینی میخوانیم...
با تحقیر به من گفت اوینی مال دوران راهنمایی دبیرستان ما بود... این چیزهای پیش پا افتاده از ما گذشته...
 و من غبطه خوردم به اینهمه درک و فهم ایشان در سنین نوجوانی!!!!! :| 
بانوی اردیبهشتی
۰۳ تیر ۹۲ ، ۲۳:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




آسمان پر شد از خال پروانه های تما شا 

عکس گنجشک افتاد در آب رفاقت...





پ.ن : شعرهای سهراب پراز تصویرند! نمی خواهم کلاس نقد شعر سهراب برگزارکنم وبگویم همه اش مقواست! یا ماقبل شعر است! یا حتی بگویم اندیشه ژرف فلسفی ای در آن نهفته است...ساده نگاه کنیم. بماهو شعر! تصویر دارند! و جان می دهند برای اینکه برایشان طرح بزنی....

بانوی اردیبهشتی
۰۳ تیر ۹۲ ، ۰۰:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله



از آن دسته آدمهایی هستم که همیشه باید یک کاغذ و قلم و بعضا یک تبلت ! دم دستم باشد تا چیزی که میخواهم را همان موقع بنویسم وگرنه بعدا یادم میرود! 

همیشه بعد از کلاس های حوزه هنری احساس خوبی داشتم. احساسی ناشی از یک فعالیت مفید...

جایت خالی است که ببینی دوباره ctrl+F فرهنگ شده ام! البته بعلاوه ی هنر....

کلاس مکتب شناسی و عکاسی دارم این ترم... یادم نیست گفته بودم یا نه ..از هر دو لذت می برم.....البته اگر یک دوربین حرفه ای داشتم قطعا بیشتر لذت می بردم! :)


هنوز هم فکر می کنم که باید برایت جا بگیرم...چون تو چند دقیقه دیر میرسی معمولا... اسمس بزنم بپرسم کجایی؟ ... و ذوق کنم از اینکه داری میایی ... سر کلاس باهم مکاتبه کنیم ! پشت سری ها فحشمان بدهند ! و تو وسط کلاس احضار بشوی و بروی ... خلبان! 

.

.

.

.

بعد از تسبیح تربت و قرآن ، محبوب ترین شی توی زندگی ام کتاب بوده...

دوست داشتم یک اتاق بزرگ مخصوص کتابخانه داشتم که ارتفاع سقفش 3 متر باشد ..دورتادورش از کف تا سقف قفسه باشد و پر از کتاب و البته یک کامپیوتر با یک اینترنت درست درمان و فوتوشاپ سرپا ! و من هر روزم را آنجا بگذرانم! 




پ.ن :دوست داشتم کلی طرح بزنم برای نیمه شعبان و این همه مناسبتش .. اما نشده هنوز.... 

بانوی اردیبهشتی
۰۳ تیر ۹۲ ، ۰۰:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




بانوی اردیبهشتی
۰۲ تیر ۹۲ ، ۰۰:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله





بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست


مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب 

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست


آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست


بی تو هرلحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گشل زلزله هاست


باز می پرسمت از مسأله دوری و عشق

وسکوت تو جواب همه ی مسأله هاست



فاضل نظری / گریه های امپراطور

بانوی اردیبهشتی
۰۱ تیر ۹۲ ، ۲۰:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله





همین الان  ۷-۸ تا دفتر یادداشت روزانه مال گذشته ها را ریختم دور!   نوشته های  سال ۸۲ تا ۸۸ را!  و چقدر غبطه خوردم به گذشته های خودم که انقدر می توانستم بنویسم! چیزهایی که واقعا بدرد آن موقعم می خورد! 

دور ریختنش حس خوبی نیست..

البته به معنای دور ریختن گذشته نیست اصلا! من گذشته را دور نریختم . فقط جایی برای نگه داری اش نداشتم!!  و سپردمش دست کسانی که دوباره به کاغذ تبدیلش کنند تا دوباره کسی گذشته اش را رویشان بنویسد.....

من ازشان درس گرفتم و بزرگم کردند... و حالا هم با هم خداحافظی کردیم... :)

بانوی اردیبهشتی
۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...




از وقتی یادم می آید همیشه فقط اسما تابستان داشتم و رسما از بقیه موقع های سال سرم گرم تر بوده است! 

انگار نه انگار که اسمش را می گذارند تعطیلات! و موارد مصرفش هم جهت بازسازی و تجدید قواست! 

اصلا انگار من همیشه مهر را خسته تر از هرموقع دیگری شروع کرده ام...


از بس که از مهر تا خرداد حسرت کارهای خوب به دل می ماند.... وقتی یک سه ماهی مثل تابستان رخ نشان میدهد از خوشحالی نمی دانی چطور مصرفش کنی! انقدر کار سرخودت می ریزی که نمی فهمی کی تمام شد...


مرثیه ای برای تابستان خواهم نوشت...

بانوی اردیبهشتی
۳۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله..




تقریبا دارم مطمئن می شوم توی ۹۰ درصد مدرسه های ایران ، هیچ اتفاق خوب فرهنگی ای نمی افتد... :(

کادرهای مدرسه به اندازه سرعت رشد تکنولوژی و رشد سطح فکری بچه ها ، رشد نمی کنند... و جلو رشد را هم می گیرند ناخواسته...

داشتم فکر می کردم ما هرگز آموزش و پرورش را جدی نگرفتیم... با دانش آموز همیشه مثل بچه ای برخورد کردیم که باید درسش را خوب بخواند بعد برود دانشگاه....

نه سیستم های کلان مدیریتی مدرسه مان فرهنگی بوده و نه آدم هایش! 

ادمهایی هم که در موارد نادر پیدا می شدند و می فهمیدند چه باید کرد ، در اکثر مواقع پس از افسردگی ناشی از سنگ اندازی های سیستم سراغ خاکریز و جبهه ای دیگر می رفتند...


ما از نسل آینده چه توقعی داریم ؟ 

انتظار داریم وقتی وارد دانشگاه شدند و یا تشکیل خانواده دادند معجزه اتفاق بیافتد و درست عمل کنند! 

این معجزه هرگز رخ نخواهد داد چون نگاه ما به بچه های دهه هشتاد یا اخر هفتاد امروز، مثل بچه های دهه ۵۰-۶۰ است...


بانوی اردیبهشتی
۳۰ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




چقدر غم انگیز است 

 که بزرگ شدن آدم ها

مصادف است بااینکه دستشان توی جیب خودشان باشد! 

                          کاش میشد هم بزرگ شوم، هم دستم توی دست تو باقی بماند...

بانوی اردیبهشتی
۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله






یک نفر هست که گم کرده دلش را اینجا...

به خودش پس بده بی زحمت اگر دست شماست! 



پ.ن : کپی نوشت از پلاس سکوت کن



بانوی اردیبهشتی
۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...





عاشقی جرم نیست ای مردم...


اتفاق است! 

پیش می آید....



پ.ن :  :(

کپی نوشت از پلاس سکوت کن

بانوی اردیبهشتی
۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




درد یعنی 

سر آدم به همان سنگی بخورد

                          که به سینه میزد



پ.ن: دردم گرفت به واقع! 

کپی نوشت از روی پلاس 

بانوی اردیبهشتی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله....




هوای اسفند کرده ام...

نه اینکه فکر کنی دوباره هوس کرده ام ...نه نه..گرچه که هوای دوست از سر بیرون نمی شود...اما هنوز انقدر کمر درد دارم که نخواهم خودم اسفند دود کنم!!! 

نه! 

دوست دارم تو ``اسفند `` دود کنی و من نگاهت کنم..و لذت ببرم... 



پ.ن : دلم مثل بچه ی ننر و تخص ی بهانه می گیرد...مثل بچه هایی که خودشان هم نمی دانند دقیقا چرا بهانه گیری میکنند... نه بستنی نه پارک نه عروسک هیچ جیز خوشحالشان نمی کند... تقصیر خودت است...تو لوسش کردی! 

بی تابی می کند...قدیم تر ها خیلی راحت قضیه حل می شد...

بانوی اردیبهشتی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله




دستم گرفته بوی تو را در غیاب تو
باید که باز
دست خودم را بغل کنم...
بانوی اردیبهشتی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...



بعضی وقت هاست که آدم بیشتر از هر چیزی به نوشتن نیاز دارد  ، و انگار کلمات توی گلوی آدمیزاد گیر کرده است...و اینجور موقع ها وبلاگ نوشتن می تواند مثل یک شفا باشد ....

خیلی سخت است نوشتن را شروع کنی و نخواهی از حتی کسالت بار ترین روز زندگی ات هم داستانی عجیب بسازی و بنویسی اش...

گاهی توی دفتر خصوصی ات می نویسی اش و گاهی توی نمایشگاهی با اسم وبلاگ تا بقیه هم نگاه کنند... 

و خیلی ها به این حال بی کاری مفرط یا حماقت می گویند! البته که نظرشان برای خودشان مهم است! 

تا جایی که یادم میاید هرگز توی زندگی ام ساعت خالی و بیهودگی نداشتم که بخواهم تلفش کنم.... و نوشتن را به عنوان یکی از کارهای مهم زندگی ام انتخاب کرده ام. حتی اگر اراجیف باشد! وبرای کسانی که فکر میکنند فقط نوشتن تحلیل های سیاسی جزو نوشتن محسوب میشود ، نگرانم.

چون اگر زن باشند ، قطعا با نیمی از وجودشان بیهوده مبارزه می کنند! 


بانوی اردیبهشتی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...





از این به بعد 

حال مرا از خودت بپرس! 

ای سارق بن سارق قلب الرئوف ها! 

بانوی اردیبهشتی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله....



یک وبلاگ خلوت...

که فقط نشانی اش را تو داری و من....


حکایت کوچه ی باران خورده ی اردی بهشتی است... با دیوارهای کاه گلی...که شاخه های بهارنارنج از بالایش سرخم کرده اند... 

گرچه گذر گاه عمومی است...اما وقتی دستانت را می گیرم و باهم قدم می زنیم انگار روی این کره خاکی تنها من هستم و تو...


حکایت وبلاگ خلوتی است...

که فقط نشانی اش را تو داری و من...

من می نویسم برای تو...

و  تو میخوانی برای من....

بانوی اردیبهشتی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




از من بترس....

من

یک روز

شاعر بودم....

اگر اراده کنم...

چشمانت را 

رسوا خواهم کرد! 

تا همه بدانند ...

^دزد روز روشن^ که بود...

بانوی اردیبهشتی
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




این روزها از ان روزهایی است که دوست دارم با عجله بعد از کلاس، بدوم بیایم فولاد.. پله ها را یکی در میان کنم... در را باز کنم و توی جاکفشی دنبال کفش هایت بگردم... تو از اتاق سرک بکشی... و به سمت من بدوی... و تنگ بغلت کنم.....

باهم برویم توی یک جایی که خلوت تر است... و پشت در ، من زار بزنم از درد هایی که می کشم و محرمی نیست تا بگویمشان...و تو نگاهم کنی... و من به کشور دست هایت پناهنده بشوم تا ابد...

هنوزهم گاهی زیر پنجره ی فولاد میایستم و بغض میکنم...حتی نگهبان فولاد هم که هر دفعه به من گیر می داد مرا یاد تو میاندازد...

دارم از درد می میرم.... و این را تو دانی و من...


بانوی اردیبهشتی
۲۶ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله....




هیس......

دلش   گرفته....


تا اطلاع ثانوی هرگونه خوشحالی ممنوع است..







پ.ن : برای تو که امروز دلت گرفته بود....

بانوی اردیبهشتی
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم...




و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء.......



این قانونمندی خداست...



پیروز  هستیم اگر عبرت بگیریم و به خودمان بیاییم .... و اشتباهاتمان را جبران کنیم...

اگر...

بانوی اردیبهشتی
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...



مثل آمار گیر های وبلاگ... یکی توی قلبم هست... که افراد حاضر در سایت را همیشه عدد "یک" نشان میدهد... و مجموع تعداد دفعات بازدید را به تعداد روزهای عمرم...




عدد همیشه یک حضور دائمی تو را نشان می دهد...که مثل هوا همه جا جاری هستی... بی آنکه ببینمت...

بانوی اردیبهشتی
۲۳ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۴۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله..



گاهی وقت ها که به کفر گویی می افتم! با خودم فکر می کنم انگار بعضی وقت ها به آدم ها باید فرصت داد دلشان برایت تنگ شود....

بانوی اردیبهشتی
۲۳ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله....





نگران فردا هستم... کسانی که توکلشان قوی تر است و از من آدم تر هستند قطعا نگران نیستند البته....

انتخابات این دوره پر از تخریب و شایعه و ... بود... در واقع مصداق واقعی هوای مه آلود که راست را از دروغ نمی  توان تشخیص داد..





.البته برای بعضی از آدم ها که دلشان صاف تر است هوا همیشه آفتابی است....



اقوال زیادند... و سلایق و علایق و عقاید! ... چقدر بیشتر از سال ۸۸ نیاز بود که دلیل بیاوری برای اثبات اصلح..


خدایا...میدانم که دلهای مردم را به سمت اصلح هدایت می کنی... 

خدایا ما رهبر و مردمی داریم که آبرویشان را از اسلام و امام زمان گرفته اند... 

خداوندا....

اشف صدر الحسین بظهور الحجة....

بانوی اردیبهشتی
۲۳ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...




همه ی آن ها که کربلا رفته باشند می دانند آدم اهل هیچ مداحی و روضه ای هم نباشد کل مفاتیح و نبراس الزائر و قران و غیره راکه دوره کند، بازهم.  عزاداری _ شب جمعه _ حرم سیدالشهدا 

یعنی تجربه ای که هرکسی دلش میخواهد..


عید که کربلا بودیم..شب جمعه دلم مداحی میخواست...توی حرم میچرخیدم و به دسته های عزاداری سر میزدم. هیچکدام به دلم ننشست.. اخر یک گوشه کز کردم و شروع کردم به غر زدن... که  یه دسته سینه زنی خوب ...


چند دقیقه بعد دیدم جمعیتی زمزمه کنان می آیند... دل نوای نینوا دارد....

پیش خودم گفتم کی داره شعرای میثم مطیعی رو میخونه....

جلوتر که آمدند دیدم خود مطیعی است با هیأت امام صادق! 

تا نزدیک اذان صبح همه ی مداحی و سینه زنی هایی رو که دلم هواشون رو کرده بود خوندند.... 

بانوی اردیبهشتی
۲۱ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...




حسین یگانه ای است که شب تولدش هم چشم را اشکبار می کند...


حسین جان..





پ.ن :  

:'(

بانوی اردیبهشتی
۲۱ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...



در راستای تغییر کردن معنای خیلی چیزها در زندگی مان...


از بین همه ی حرف های فرهنگی انتخاباتی، مثلث "معلم مادر مسجد" ، بیش از همه شان به دلم نشست. 

 انگار که همان حرفی باشد که در گلویم گیر کرده بود! 


انگار که به قدر چند سال حرف زدن سبک شدم... 




بی ربط نوشت

: معتقدم کار  کردن برای فرهنگ و اعتقاد و دین توفیقی است که نصیب هر کس نمی شود. و اصراری که بعضی ها برای فرهنگی نشان دادن چهره شان می کنند کاملا بیهوده است. دغدغه فرهنگ چیزی است که از دل می جوشد...

بانوی اردیبهشتی
۲۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله..،




حس بدی است...اینکه گرایش یا هدفی در وجودت بیدار شده باشد که نتوانی انجامش بدهی..وحتی بدتر اینکه در راستای فراهم کردنش کاری نتوانی انجام بدهی...

انگار که نیمی از وجودم معطل مانده باشد...مقداری از آن چیزی که هستم... و همه ی همه ی کارهایی که میکنم واقعا آنی نیست که میخواهم و انتظار دارم...و صرفا  "کاری" می کنم که کرده باشم....

انگار که بعضی چیزها معنای سابقشان را برایم از دست داده باشند....

کاری که می کنم آن چیزی که نیست که واقعا می خواهم... یا در بهترین حالت همه ی آن چیزی نیست که میخواهم...و قسمتی از آن است....

گاهی  حسودی ام می شود به آدم هایی که هرچند نقش های کوچکی داشته باشند، اما دقیقا همان چیزی است که انتظارش را داشته اند،  (نمی دانم اصلا همچین آدمی وجود دارد یا نه)

در واقع اصلا بزرگی و کوچکی و تعدد کار مطرح نیست، مهم تصوری است که از خودمان داریم...که باید با کاری که می کنیم مطابقت داشته باشد... 


بانوی اردیبهشتی
۲۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله

.


.

.

.

اگر وبلاگ اولم هنوز زنده بود، الان ۴ سالش شده بود! 




بانوی اردیبهشتی
۲۱ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله



لطفا پس از استفاده از اینترنت دست های خود را بشوییم!!!.....

بانوی اردیبهشتی
۲۱ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله..




جلیلی امروز حرف خوبی زد..،




راه رفتن بین حق و باطل ،اعتدال نیست! 

بانوی اردیبهشتی
۱۷ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم...






ومنهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی اذانهم وقرا...و ان یروا کل ایة لا یومنوا بها...حتی اذا جاءوک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین...

سوره انعام آیه ی ۲۵


کاش بشنویم و فکر کنیم...کاش فکر کنیم....

بانوی اردیبهشتی
۱۷ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله




چقدر خوب خودمان را به ندیدن میزنیم...

این نابینایی مادر زادی را از کجا یادگرفتیم؟.... 

خدا چشم ها را داده است برای دیدن! 

والسلام.

بانوی اردیبهشتی
۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله





دعای کمیل حرم امام رضا یم

ارزوست....

بانوی اردیبهشتی
۱۷ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام 

خدایا...مرا خاطرت هست... همان مزاحم همیشگی ام... 

همان که مدتی است سکوت کرده و دلش ... 

گرفته است...

همانی که دیگر چیزی برای گفتن ندارد و نگاه میکند! حالا منتظر توست که حرف بزنی! 


این همه خواندنت جوابی نداشت؟.... 

۲۷ روز است که سکوت کردم...از شب ارزوها...ارزو بر جوانان عیب نیست...فکر میکنم سنم از ارزو داشتن گذشته است... سالهاست که پای رجبت پیر شده ام... 

حتی بیشتر ...

بانوی اردیبهشتی
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...

 این دو صوت را گوش کنید... حتی اگر نمیخواهید به جلیلی رای بدهید بازهم مفید هستند.

اقاسعید بدون روتوش ۱

اقاسعید بدون روتوش ۲

بانوی اردیبهشتی
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 بسم الله....







این خاطرات است که گاهی هجوم میاورند سمت ادم... وقتی که نمی خواهی... و درست بدترین هایشان هجوم میاورند ...

من هرگز چیزی نبودم که تو می خواستی!  جنس من و تو اساسا فرق داشت! هنوزهم من سبک تو را نمی پسندم..،و تو حق نداری مرا شبیه و مطابق نظر خودت بخواهی... 

اما من به چیزی که هستم راضی ام. و فعلا قصد تغییر ندارم! حتی اگر خیلی ها مرا بی محتوا بخوانند.... محتوای انسان ها باهم متفاوت است! و کسی که این را نفهمد محتوایش هرچقدر تزیین شده و زیبا نیز باشد بدرد نمی خورد...و تو این را تمی فهمیدی! و هنوز هم.... 

بانوی اردیبهشتی
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله....










گیسو به هم بریز  و جهانی زهم بپاش...


معشوقه بودن است و بریز و بپاش ها..........

بانوی اردیبهشتی
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله



آن هایی که دم از تساوی حقوق زن ومرد میزنند...و از مشارکت کم زنان در راس مسئولیت های جامعه اظهار تاسف میکنند... 

ان هامیخواهنداز زن مسلمان ایرانی ، یک مرد مونث غربی بسازند..،.در این نوع نگاه زن مدیرارشد است. یک سیاستمدار برجسته پژوهشگر دانشمند....است! و به شخصیت اجتماعی اش می بالد! 

زن در غرب اگر کالا نباشد نهایتا یک انسان است مساوی بامرد! 


اما زن مسلمان ایرانی انسان ساز است! اوست که پژوهشگر و سیاستمدار و دانشمند و مدیر تربیت میکند...

زن در نگاه اسلام است که مرد از دامنش به معراج میرود...و بیش از همه به مادر بودنش افتخار می کند... 

بانوی اردیبهشتی
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله....



تعجب میکنم از تحلیل گران !! و کارشناس !!! هایی که برای تخریب جلیلی او را به احمدی نژاد سال ۸۴ تشبیه می کنند!! 



بندگان خدا!! ما هنوز هم با گفتمان انقلابی احمدی نژاد ۸۴ مشکل نداریم..ما با احمدی نژاد ۹۲ مشکل داریم! با کسی که از خط فکری سابقش و اصول انقلاب منحرف شده مشکل داریم..همانطور که با هاشمی و ... مشکل داریم! 



در واقع این این نظر مردم نیست که عوض شده، احدی نژاداست  که عوض شده....اعتراض مردم هم به عوض شدنش است!! اگر هنوز مثل سال ۸۴ بود که مساله ای بوجود نمیامد..، 

بانوی اردیبهشتی
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله....

این روزها بعضی  از ادمها فکر میکنندکه ~مملکت~!! دچار قحط الرجال شده است... و درواقع چاره ای جز رای دادن به  هاشمی نیست... 

اما واقعیت این است که آن جریان سیاسی ای ( که حتی نمی توان اسم جریان فکری را رویش گذاشت) که همه بضاعتش برای شرکت در انتخابات مربوط به ۲۰ سال پیش میشود، دچار قحط الرجال شده است! جریانی که انقدر رویش نیروهای جدید نداشته است که کسی را در حد واندازه ریاست جمهوری معرفی کند!

و جریانی که رویش نداشته باشد، عملا مرده است! 

واقعیت این است که مردم نیازی به برگشت به گذشته و عقب رفتن ندارد. 

بانوی اردیبهشتی
۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...







بعضی ادمها هستند که بی هیچ دلیل خاصی خیلی زود و زیاد به دل می نشینند... 

حتی اگر فقط یک کلمه باشند...

بانوی اردیبهشتی
۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله...

بعد از چند سال وبلاگ داری...

و مدتی مهاجرت کردن به فضای پلاس...


بازهم به این نتیجه رسیدم که فضای وبلاگ اصیل تر از پلاس یا هرشبکه ی اجتماعی دیگری است. فضای دورهمی پلاس یا فیسبوک مهلت اندیشه کردن را میگیرد... مثل پست ها که کوتاهند ادم ها هم عادت میکنند کوتاه بنویسند و فکر کنند... و البته فضای دورهمی حرمت را نیز میشکند خیلی وقت ها! 

بانوی اردیبهشتی
۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر