اردی بهشت

بسم الله


ساختن رویا

تبدیل رویا به تصویر!

تبدیل موهومات مغزی به کلمات نه چندان قابل فهم!


و دیگر هیچ!

آخرین مطالب

  • ۱۹ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۱ غم

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ نویسی» ثبت شده است

بسم الله



قدیم ها... سه سال پیش ، چند تا وبلاگ خوب پیدا کرده بودم... نام و نشانی نداشتند اما خوب بودند...با حال خوب...

حالا که برگشتم گمشان کردم :(

هرچی میگردم پیدایشان نمی کنم.... ان موقع گزینه ی دنبال کردن وبلاگ ها توی تنظیمات  وجود نداشت... من هم خیلی ناگهانی گم و گور شدم...




بانوی اردیبهشتی
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله



واقعا عجیب نیست که من دیگه توی دنیای وبلاگ ها هیچ آشنایی ندارم؟ همه رفتند... و اگر نرفتند خاک میخورند..

و من ماندم اینجا تنها و خموش :|







بانوی اردیبهشتی
۰۷ آبان ۹۵ ، ۰۹:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله



بعضی ها فکر میکنند از وقتی اینستاگرام و تلگرام و پلاس آمد ، وبلاگ ها متروکه شدند...
اما وبلاگ ها هرگز متروکه نشدند فقط یواشکی شدند!!!




بانوی اردیبهشتی
۰۷ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله



یادم هست اولین وبلاگی که داشتم سال 89 بود... به گمانم تابستان بود...

از آنروز آنقدر آوارگی کشیدم و آنقدر خانه عوص کردم که دیگر نمی توانم مطمئن باشم تا دو روز دیگر هم همینجاهستم یا باید جایی جدید کوچ کنم....

نمی دانم شاید از نوعی بیقراری درونی است یا شاید ذاتا آواره ام!

اما حالا بهتر شده ام...

بهتر...

و اما

نه از بابت نبودن آنانی که نیستند.

بانوی اردیبهشتی
۳۰ مهر ۹۵ ، ۲۱:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


هنوز هم نفهمیدم!

چطور آدمهایی هستند 

که وبلاگشان فقط یک جنبه دارد!

یا چند وبلاگ را با هم موازی اداره می کنند و 

دلشان

پاره نمی شود!

هنوز هم نفهمیدم 

این ادمهایی که وبلاگشان فقط یک موضوع دارد 

مثلا فقط خاطرات و نوشته های شخصی

یا فقط تحلیل مسائل خاص 

ایا حرفهای دیگرشان را کجا می نویسند؟ 

آیا! 

آیا اساسا حرف های دیگری دارند؟

ندارند؟

نمی نویسند؟

کجا می نویسند؟

چطور می توانند وبلاگ نویس باشند ولی در مقابل نوشتن حرف های شخصی شان توی وبلاگ مقاومت کنند؟ :|

بیشتر از همه از آنهایی تعجب میکنم  که 

فقط در یک موضوع حرف دارند و والسلام! 


پ .ن : خوش به حالشان! 

بانوی اردیبهشتی
۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله



همیشه تعجب می کردم از ادمهایی که هیچ کار خاصی توی زندگیشان نمی کردند و هرگز هم حوصله شان سر نمی رفت! یا اینکه از اول تا اخر زندگی، سال های متمادی را با یک کار تکراری سپری می کردند ولی هرگز احساس بدی هم نداشتند! 

حتی بعضا ادمهایی را میشناسم که اگر تنها فعالیتشان تلویزیون دیدن باشد ، بازهم احساس می کنند که به حد کفایت فعالیت کرده اند! :| 


همیشه توی وجود م یک چیزی وول می خورده و میخورد که هیچ وقت راضی نمی شود از هر کار یا هرمقدار مار! که همیشه توی ذهنم هزار تا کار نکرده هست که وقتی حساب می کنم عمر نوح به انجام دادنشان کفاف نمی دهد! :(


پ.ن: ترجیح می دهم در یک مدتی یک کار ۹۰ درصد وقتم را بگیرد تا اینکه ۹ تا کار باشد که هرکدام ۱۰ درصد را به خود اختصاص می دهند...



نوشتن یکی از کارهای جدی ای است که به آن فکر می کنم...

یک سری آدم هایی هم هستند که همواره و همیشه کلی چیز خوب و مفید و تحلیل و مقاله و نظر و از این دست! 

کلی هم طرفدار پیدا می کنند که برایشان تا بینهایت کف و سوت می زنند! 

دیدم خیلی هایشان را که زیاد خودساخته نبودند ؛ و لباس حرفهایی که می زدند به تنشان گشاد بود...کم کم کارشان یک جایی رسید که نوشته هایشان را با میزان شدت صدای کف و سوت مخاطب تنظیم می کردند...نه خط کش الهی!!!


گاهی آدم نیاز دارد برای خودش بنویسد ، حتی چرت و پرت بنویسد...هر آنچیزی که هست باشد...

این ، شاید کمک کند به اینکه خودمان را بشناسیم و حرفهایی که برای قلممان بزرگ است ننویسیم و بعد به مخاطب پسند نویسی و فریاد نویسی نیافتیم....

مراقب باشیم...



بانوی اردیبهشتی
۱۵ تیر ۹۲ ، ۲۱:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر