اردی بهشت

بسم الله


ساختن رویا

تبدیل رویا به تصویر!

تبدیل موهومات مغزی به کلمات نه چندان قابل فهم!


و دیگر هیچ!

آخرین مطالب

  • ۱۹ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۱ غم

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

بسم الله


به گمانم باید کمی بیشتر به خودم احترام بگذارم.

برای وقت هایی که نمی توانم کار کنم

برای این روزهایی که زیاد درد می کشم

وشب ها در کابوس هایم خودم را قطعه قطعه می کنم

باید به خودم و احساسم احترام بگذارم

به آرامشم.

به اینکه مجبور نیستم کارهایی را که از حد توانم فراتر است انجام بدهم.

احساس بی ارزش بودن می کنم

فقط به خاطر تو...

فقط وقتهایی که تو مرا تایید نمی کنی...

فقط برای اینکه من توی زندگی ات جایی ندارم.

این روزها همچنان درگیر پایان نامه ام. و تصمیم گرفتم کتاب سومی که تصویرگری میکردم را نپذیرم.... ناشر هنوز پول کتاب قبلی را نداده... و زندگی تصویرگران سخت می گذرد!!!





بانوی اردیبهشتی
۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


وقتی عاشقی یعنی اینکه اگه دنیا رم بهت بدن ، اگه همه دنیا برات کف بزنن اگه همه مواظبت باشن اگه همه بهت افتخار کنن، اگه همه دوستت داشته باشن ، اگه همه بگن تو بهترینی....

ولی اگه اونکه باید، بهت نگاه نکنه ، هیچکدوم از اینها برات ارزش نداره... اخرش اشک تو چشمات جمع میشه و قلبت میشکنه..... اخرش.... تف توی این دنیا.... :"(

دلم برات تنگه.. و کم کم بوی فاصله داره به مشامم میرسه...

و مثل همیشه من کاری از دستم برنمیاد...





بانوی اردیبهشتی
۰۵ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


نمیدونم که از کی انقدر خودسانسوری توی من نهادینه شد... شاید توی نسل ما... ماهرگز تداعی ازاد رو یاد نگرفتیم. ما حتی با خودمون روراست نبودیم.. و یاد نگرفتیم....

چرا من نباید راجع به این موضوع انقدر تو دار باشم که از وقتی زندگی مشترکم از هم پاشیده هنوز نتونستم بر احساس خشم و انتقامم غلبه کنم و هنوز نبخشیدمش.... و هر روز این لکه سیاه بزرگ رو توی روحم با خودم جابجا می کنم....










بانوی اردیبهشتی
۰۳ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


من توی رویاهام

صبح از خواب بیدار میشم... توی اپارتمان نقلی م که طبقه ی اخر یه برج بلند و افتاب گیره. پرده ها رو کنار میزنم و نور میپاشه به اطراف.

یه دختر 37 ساله ام. با تجربه ی یک عشق شکست خورده در سالهای دور....و یک مدرک دکترای فلسفه ی هنر

یه اتاق توی اپارتمانم دارم که از کف تا سقف پر از کتابه و میز کارم هم توی همون اتاق ه.

صبحونه می خورم و به سمت استودیوی انیمیشنم میرم...مدیر و موسس یکی از استودیوی های نوپا ولی موفق م که اسکار بهترین انیمیشن سال قبل رو برده.... ولی سرمو به مدیریت بند نکردم و خودم هنوز تصویرسازی کات اوتی می کنم...

همه دوستایی که دوستشون دارم رو توی استودیو دور خودم جمع کردم....

یک ماه کار میکنم و یک ماه میرم سفر با کوله. خیلی جاهای دنیا رو دیدم تاحالا.

یه قسمت از چیزی که دوست دارم توی ده سال اینده باشم... و احتمالا هم رویام توی ایران نیست....

دنیای ایده الی که می تونم برای خودم تصور کنم... که ادم ها هیچکدوم به هم دیگه بدی نکن. و همدیگه رو قضاوت نکنن.. سفر کردن رایگان باشه بشه مجانی همه جای دنیا رو دید...

بشه به همه ابراز عشق کرد بدون اینکه ازت سوء استفاده کنن...

من توی رویاهام یه مرکز خیریه دارم که همه ی سالمندای بدون سرپرست بی پول که مجبورن دست فروشی کنن رو نگهداری می کنه....

توی رویاهام هیچ ادم مریضی توی دنیا نیست....







بانوی اردیبهشتی
۰۳ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر