درباره هیولا
می توان گفت هنر پست مدرن در دوران معاصر باعث گسست معنایی هیولا وزشتی در لفظ و تصویر شده است. هنرمندان تصاویری را خلق کرده اند که وقتی در کلمه توصیف می شوند، جزو معانی زشت و ناهنجار قرار میگیرند، اما هنگامی که در قالب تصویر متجلی می شوند، زیباو خوش آیند هستند! چطور می توان با معنایی که همواره در تاریخ تعریف زشتی داشته است، زیبایی افرید؟ در هنر قدیم و زمانی که موجودی به نام دیو در هنر شرق و گروتسک در هنر غرب متولد شد بین معنا و تصویر زشت اتحاد برقرار بود وقتی چیزی در دسته ی تعاریف زشت قرار میگرفت تصویر آن نیز ناگزیر زشت بود.اما با این تفاوت که در هنر شرق زشتی از معنا به تصویر رفت و در گروتسک زشتی از تصویر به معنا منتقل شد.در هنر شرق دیوان پرستیده می شدند و مظهر زیبایی بودند،اما هنگامی که خدای واحد توسط دین زرتشت عرضه شد،ناگهان خدایان قبلی (اخلاقا!) پلید شدند و تصاویردیوان هم به واسطه ی معنای جدیدشان بد و زشت شد. در هنر غرب ابتدا تصاویر زشت با الهام از اسطوره های تلفیقی یونان و حیوانات خلق شدند و بعد به انها معنای گروتسک یا زشتی الحاق شد.اما اکنون در هنر پست مدرن هردوی انها (شرق و غرب) به هم پیوسته است، زشتی ها همان معنای گذشته را دارند اما تصاویرشان تنها زشت و ناخوشایند نیست و به صورت زیباو خوش ایند نیز تجلی پیدا میکنند. علی الخصوص در هنر شرق و ایران. و کم کم شاهد این موضوع هستیم که کفه ترازو به سمت تصاویر خوش ایند سنگین تر شده است.و اگر متاخر تر بررسی و حتی پیش بینی کنیم هنر در جایی قرار گرفته است که پا را از این نیز فراتر بگذارد، معنای زشت و تصویر زشت دگرباره بایکدیگر متحد می شوند و اینبار انگاره ی خوش ایند در ذهن مخاطب عوض می شود. بدین ترتیب همان تصاویر زشت برای ذائقه مخاطب خوش ایند جلوه می کند. و معنای سنتی زیبایی ،خوش ایندی ،کاتارسیس و والایی دگرگون می شود. نگارنده بر این باور است که میان معنا، کلمه و لفظ توصیف کننده معنا و تصویر متناظر با آن معنا تفاوت وجود دارد،اما قائل به برتری مطلق هیچ یک نمی توان بود.