اردی بهشت

بسم الله


ساختن رویا

تبدیل رویا به تصویر!

تبدیل موهومات مغزی به کلمات نه چندان قابل فهم!


و دیگر هیچ!

آخرین مطالب

  • ۱۹ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۱ غم

بارانی که ابرهایش از هند آمده اند

يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۳۲ ب.ظ

بسم الله...


آوای باران سریالی است که این روز ها خانواده های ایرانی را تقریبا پای گیرنده نشانده است!

این اولین کار اقای سهیلی زاده نیست که در  این فضا سیر میکند!

فضای یک درام خانوادگی و عاشقانه ! از نوعی که  مخاطب با روحیات رمانتیک ، آن را می پسندد و به همان علت مورد علاقه ی بینندگان ایرانی قرار می گیرد که سینمای هند!

قصه ی سریال کاملا عاطفی است! و می شود به حد خوبی گفت که از روی فیلمنامه های هندی کپی برداری شده است! و اگر بخواهیم خیلی دست بالا نگاه کنیم ، بخش هایی از قصه و کاراکتر ها را از داستان بینوایان ویکتور هوگو کش رفته است!

با کمی تسامح می شود گفت:

شخصیت باران به کوزت شبیه است! 

شکیب و زنش خانواده ی تناردیه!

دایی طاها ژان والژانی که به شدت استحکام شخصیتش کمرنگ شده ! 

نادر و زنش که نماد عقده های سرکوفته ناشی از تحقیر طبقاتی از طرف دایی طاهایشان هستند! 

و کیانوش که مبنای عملکردش در سریال بازهم براساس عقده های ناشی از فقر است.

عقده هایی که بر مبنای روانشناسی فروید شکل گرفته اند.

و  فرید که فرشته ی نجات ، باز کننده گره ها، شخصیت تماما سفید داستان های رمانتیک ، و نقض کننده ی پدر و مادرش است!

شخصیت مرضیه نیز با لحن  نچسب دیالوگ هایش که سعی کرده خیلی! تاثیرگزار باشد به دل نمی نشیند!


اما ای کاش که همین تقلید نیز هنرمندانه تر انجام میشد.

متاسفانه شخصیت پردازی ها  بیشتر از حد انتظار سطحی است. و تا میخواهیم تلاش کنیم به درون روح انها وارد شویم و باورشان کنیم ، با دیالوگ هایی که بیشتر شبیه نثر مسجع هستند و اصلا با بازیگر متناسب نیستند حالمان گرفته می شود!

علاوه بر این داستان نیز به کندی پیش میرود  به شکلی که نمی شود گفت آوای باران یک سریال حادثه محور است یا یک درام روانشناسانه که قصد تحلیل شخصیت هایش را دارد....


علیرغم میل باطنی مان کم کم باورمان می شود که آوای باران چقدر خاطرات مارا از سینمای بالیوود زنده می کند! فیلم هندی ای که قسمت های منشوری رقص و آوازش قلم گرفته شده است. و هدفی جز دستمال به دست کردن مخاطب برای پاک کردن اشک هایش ندارد!


اما اگر بخواهیم با نگاهی جامعه شناسانه تر به داستان نگاه کنیم، آوای باران در تحلیل زندگی طبقاتی و واقعیت های قشرهای خاصی از مردم موفق عمل نکرده است. بازهم به دلیل همان سطحی نگری و عدم پرداخت دقیق به موضوع. 

علاوه بر اینکه پاکدستی  بیش از حد و خلاف های دوست داشتنی! جماعت بی خانمان و بی نوا،  و چرک و کثیفی بازهم اغراق امیز جماعت ثروتمند، ما را به یاد کلیشه ی روسپی مقدس میاندازد! اما این بار "گدای مقدس!" 

جوری که در نهایت مخاطب فکر می کند که لزوما فقرا به هر نحوی باید حقشان را از حلقوم همه ی پولدارهای کثیف بیرون بکشند!

و  بدتر از همه اینکه دست اندرکاران به ما قول پایان بندی غافل گیر کننده ای را داده اند که همه ی "آدم بد ها" به عقوبت عملشان می رسند! 

این در حالی است که سریال 40 قسمت است و تا قسمت 37 ام به همین سیاق پیش رفته است!

ما را بیشتر یاد فیلمهایی میاندازد که به خاطر گرفتن مجوز و تشویق شدن توسط مدیران ظاهر بین و خودشیفته ی دولتی ، به خاطر داشتن پیام اخلاقی ، چند دقیقه عقوبت عمل و نصیحت هم تهش اضافه کرده باشند!

فیلمهایی که 90 درصد زمانشان به شیرجه زدن شخصیت ها در گناه و خلاف می گذرد و 10 دقیقه ی پایانش ناگهان همه توبه می کنند و عقوبت می شوند! حالا شما قضاوت کنید که میزان تاثیر گزاری کدام قسمت از فیلم در  "ضمیرناخوداگاه" مخاطبی که با گارد باز فیلم را نگاه می کند ، بیشتر است؟...

در نهایت می توانیم بگوییم ، آوای باران ، بارانی است که ابرهایش از هند آمده اند!




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی