اردی بهشت

بسم الله


ساختن رویا

تبدیل رویا به تصویر!

تبدیل موهومات مغزی به کلمات نه چندان قابل فهم!


و دیگر هیچ!

آخرین مطالب

  • ۱۹ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۱ غم

هر روز عزای تو...

جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۰۶ ب.ظ

بسم الله



محرممان از عرفه شروع می شد..

و حتی مدت ها قبل از ان...

دهه را که اصلا نمی فهمیدیم چطور می گذشت... عشقمان این بود که کاری انجام بدهیم در حد وسعمان...

میدانستیم که هیچ چیز نیست... اما خجالت می کشیدیم سر سفره بنشینیم و هیچ کاری نکنیم...

ایامی بود که برکتش وصل می شد به جنوب...


امتحان نیم ترم ها همیشه توی ان ایام بود...نمی خواندیم! نمی شد بخوانیم! از غیب ، من حیث لایحتسب جواب ها سر امتحان می رسید! وگرنه حسابمان با کرام الکاتبین بود اخر ترم!! 


فتح خون! کتاب آه... همیشه دستمان بود.. حتی اگر خوانده نمی شد.... ایمیل های روزشمار...اسمس ها...

سر شلوغی ها و زنگ های مکرر تلفن... و استرس  کار های نیمه کاره و بدهکاری ها! (از لحاظ مالی دقیقا! )



شب که میشد و تازه وقت هیات رفتن و روضه ، خوابمان می برد... البته اگر به موقع می رسیدیم خانه ،که نمی رسیدیم... 


لب تاب و نرم افزارهایی که وقتی هنگ میکرد باید با چفیه نوازشش میکردی تا دوباره زنده شود و کار نپرد!!

غصه بخوری از اینکه چرا طراحی حرفه ای بلد نیستی تا چیزی که توی قلبت می گذرد را برای "او" به تصویر بکشی....


بعد که ازمان گرفتندش ، فهمیدیم چقدر بی معناست که کاری نکنیم برای اقامه ی عزایش....قبلا نمی فهمیدیم...هنوز هم...


..........


پ.ن : پس از یک ماه...


۹۲/۰۸/۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
بانوی اردیبهشتی

محرم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی