اردی بهشت

بسم الله


ساختن رویا

تبدیل رویا به تصویر!

تبدیل موهومات مغزی به کلمات نه چندان قابل فهم!


و دیگر هیچ!

آخرین مطالب

  • ۱۹ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۱ غم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اردوی جنوب» ثبت شده است

بسم الله....



اتفاقی همان روز قرار می گذارم ببینمت...ت

که چشمانم پر از اشک شود...که داری می روی کربلا...


اتفاقی میرویم دانشگاه...

اتفاقی میفهمیم دارند میروند...

همین الان...

و می دویم....

می دویم...


و می روند...

و امسال می مانم..

توی سنگر تهران 

فراخوانده مان...

میرویم پیش 5 تا رفیق همیشگی مان... شورای همیشگی مان...

اما 

هرگز یادم نمی رود..

9 اسفند 86 را ...که فراخواندی ام...و قول هایی دادی...که اگر پا پس نکشم ... تو هم پشتم را خالی نکنی...

حالا همان روزهایی است که من فقط به تو امیدوارم...و تو باید به قولت وفا کنی...

حسن اولئک رفیقا....

خدایا...





پ.ن : امروز طبقه ی حساس رو دیدم.... موقع بیرون امدن از سینما حال بدی داشتم! :|

متاسفم....

بانوی اردیبهشتی
۱۹ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله...



از یک زمانی به بعد...

دیگر نمی برندت..

خدای جنوب دانشگاهتان هم که بوده باشی،

دیگر باخودشان تو را 

نمی برند....

سنگدل ترین و بی تفاوت ترین ادم دنیا هم که باشی..

نمی توانی 

ادعا کنی

دلت نمی گیرد...

و روز رفتنشان را...

از پشت پرده ی اشک

نگاه نمی کنی....

و صورتت را بر می گردانی...

تا چشمانت را 

کسی نبیند...

و هیچ کس نمی فهمد...

اما...

یک موقعی

یاد می گیری....

جنوب را گسترش بدهی..

به اندازه ی همه ی انچه که 

خدا 

افریده است...

و به اندازه

همه ی 

ان سنگرهایی

که تو 

روزها 

تویشان، می جنگی....

ما قبیله ی بازماندگان...

یک جنوب هم برای خودمان داریم...

برای ما دیگر همه جا ، آنجا ، شده است...

برای ما هرروز 

زمین صبحگاه است و اعزام..

دیگر فرقی ندارد... شمال یا جنوبش...

ما هرشب دوکوهه می خوابیم...

....


بانوی اردیبهشتی
۲۵ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر